تفسير آيات درس چهارم
سوره طه (آيه 8)- از مجموع آيات فوق شناخت اجمالى نسبت به نازل كننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حكومت» و «مالكيت» و «علم» حاصل مىگردد. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 112
و شايد به همين جهت است كه در اين آيه مىگويد: «او اللّه است همان خداوندى كه معبودى جز او نيست براى او نامها و صفات نيك است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
«اسماء الحسنى» به معنى نامهاى نيك است و بديهى است كه همه نامهاى پروردگار نيك است ولى از آنجا كه در ميان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهميت بيشترى است، به عنوان «اسماء حسنى» ناميده شده است.
سوره انعام (آيه 79)- اكنون كه فهميدم در ماوراى اين مخلوقات متغير و محدود و اسير چنگال قوانين طبيعت، خدايى است قادر و حاكم بر نظام كائنات «من روى خود را به سوى كسى مىكنم كه آسمانها و زمين را آفريد و در اين عقيده خود كمترين شرك راه نمىدهم، من موحد خالصم و از مشركان نيستم» (إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ).
در اين كه چگونه ابراهيم موحد و يكتاپرست، به ستاره آسمان اشاره كرده و مىگويد: «هذا ربّى» (اين خداى من است) بايد بگوييم ابراهيم (ع) اين را به عنوان يك خبر قطعى نگفت، بلكه به عنوان يك فرض و احتمال براى تفكر و انديشيدن، اين سخن را بر زبان جارى كرد.
و يا مفهوم آن اين است كه «به اعتقاد شما اين خداى من است».
سوره توبه(آيه 72)- اين آيه قسمتى از اين رحمت واسعه الهى را كه شامل حال افراد با ايمان مىشود، در دو جنبه «مادى» و «معنوى» شرح مىدهد. برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 229
نخست مىفرمايد: «خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى از بهشت وعده داده است كه از زير درختانش نهرها جريان دارد» (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
از ويژگيهاى اين نعمت بزرگ اين است كه زوال و جدايى در آن راه ندارد و «آنان جاودانه در آن مىمانند» (خالِدِينَ فِيها).
ديگر از مواهب الهى به آنها اين است كه خداوند «مسكنهاى پاكيزه و منزلگاههاى مرفّه در قلب بهشت عدن در اختيار آنها مىگذارد» (وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ).
از احاديث اسلامى چنين استفاده مىشود كه «جنّات عدن» باغهاى مخصوصى است از بهشت كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و جمعى از خاصان پيروان او در آنها مستقر خواهند شد.
سپس اشاره به نعمت و پاداش معنوى آنها كرده، مىفرمايد: «رضايت و خشنودى خدا (كه نصيب اين مؤمنان راستين مىشود) از همه برتر و بزرگتر است» (وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ).
هيچ كس نمىتواند آن لذت معنوى و احساس روحانى را كه به يك انسان به خاطر توجه رضايت و خشنودى خدا از او، دست مىدهد، توصيف كند.
و در پايان آيه اشاره به تمام اين نعمتهاى مادى و معنوى كرده، مىگويد: «اين پيروزى بزرگى است» (ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
سوره نحل (آيه 96)- در اين آيه دليل اين برترى را چنين بيان مىكند: «آنچه نزد شماست سر انجام فانى و نابود مىشود، اما آنچه نزد خداست باقى و جاودان مىماند» (ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ).
بياييد و سرمايههاى خود را براى خدا و در راه خدا و جلب رضاى او به كار اندازيد تا مصداق «عِنْدَ اللَّهِ» گردد، و به مقتضاى «ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» باقى و برقرار شود.
سپس اضافه مىكند: «و ما كسانى را كه (در راه اطاعت فرمانمان بخصوص ايستادگى در برابر سوگندها و عهدها) صبر و استقامت مىكنند به بهترين اعمالشان پاداش خواهيم داد» (وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
تعبير به «احسن» دليل بر اين است كه اعمال نيك آنها همه يكسان نيست، بعضى خوب است و بعضى خوبتر، ولى خداوند همه را به حساب خوبتر مىگذارد، و پاداش خوبتر را به آنها مىدهد، و اين نهايت بزرگوارى است.
تفسير آيات درس پنجم
سوره شوري(آيه 11)- اين آيه مىتواند دليل پنجمى بر ولايت مطلقه پروردگار باشد، يا دليلى بر مقام ربوبيت و شايستگى او براى توكل و انابه، مىفرمايد: «او آفريننده آسمانها و زمين است» (فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص: 330
البته منظور از آسمانها و زمين در اينجا تمام آسمانها و زمين و موجوداتى است كه در آنها و ميان آنها وجود دارد.
سپس به توصيف ديگرى از افعال او پرداخته، مىگويد: «و از جنس شما همسرانى براى شما قرار داد و جفتهايى از چهارپايان آفريد و شما را به اين وسيله [بوسيله همسران] زياد مىكند» (جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ).
وجود همسران از يك سو مايه آرامش روح و جان انسان هستند، و از سوى ديگر مايه بقاء نسل و تكثير مثل و تداوم وجود او.
در توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده، مىفرمايد: «هيچ چيز همانند او نيست» (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ).
اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خداست كه بدون توجه به آن به هيچ يك از اوصاف پروردگار نمىتوان پىبرد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق «معرفة اللّه» قرار دارد همان پرتگاه «تشبيه» است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند اين امر سبب مىشود كه به درّه شرك سقوط كنند.
به تعبير ديگر او وجودى است بىپايان و نامحدود از هر نظر و هرچه غير اوست، محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط «تنزيه» و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است.
و در پايان آيه و بيان اوصاف ديگر ذات مقدسش مىگويد: «و او شنوا و بيناست» (وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).
آرى! او هم خالق است، و هم مدبر، هم شنواست و هم بينا، و در عين حال شبيه و نظير و مانند ندارد.
سوره روم (آيه 27)- و از آنجا كه در سلسله آياتى كه گذشت و نيز بعدا خواهد آمد مسائل مربوط به مبدأ و معاد همچون تار و پود يك پارچه در هم انسجام يافته، در اين آيه باز به مسأله معاد بر مىگردد و مىگويد: «او كسى است كه آفرينش را آغاز مىكند سپس آن را باز مىگرداند، و اين كار براى او آسانتر مىباشد»! (وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ).
قرآن در اين آيه با كوتاهترين استدلال، مسأله امكان معاد را اثبات كرده است، مىگويد: شما معتقديد آغاز آفرينش از اوست، باز گشت مجدد كه از آن آسانتر است چرا از او نباشد؟
توجه به يك نكته در اينجا ضرورى است كه تعبير به آسان بودن و سخت بودن از دريچه فكر ماست، و الا براى وجودى كه بى نهايت است «سخت» و «آسان» هيچ تفاوتى ندارد.
و شايد به همين دليل بلافاصله در ذيل آيه مىفرمايد: «و براى اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين» (وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چرا كه هر وصف كمالى در آسمان و زمين در باره هر موجودى تصور كنيد از علم، قدرت، مالكيت، عظمت، وجود و كرم، مصداق اتم و اكمل آن نزد خدا است، چرا كه همه محدودش را دارند، و او نامحدودش را، اوصاف همه عارضى است و اوصاف او ذاتى و او منبع اصلى همه كمالات است.
سر انجام در پايان آيه به عنوان تأكيد يا به عنوان يك دليل، مىگويد:
«و اوست توانمند و حكيم» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
عزيز است و شكستناپذير اما در عين قدرت نامحدودش كارى بىحساب انجام نمىدهد، و همه افعالش بر طبق حكمت است.
سوره ذاريات (آيه 20)- نشانههاى خدا در وجود شماست آيا نمىبينيد؟
در تعقيب آيات پيشين كه پيرامون مسأله معاد و صفات دوزخيان و بهشتيان سخن مىگفت در اينجا سخن از نشانههاى خدا در زمين و در وجود خود انسان است، تا از يكسو به مسأله توحيد و شناخت خدا و صفات او كه مبدأ حركت به سوى همه خيرات است آشنا شوند، و از سوى ديگر به قدرت او بر مسأله معاد و زندگى پس از مرگ، چرا كه خالق حيات در روى زمين و اين همه عجائب و شگفتيها قادر بر تجديد حيات نيز مىباشد.
نخست مىفرمايد: «و در زمين آياتى براى جويندگان يقين است» (وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ).
به راستى نشانههاى حق و قدرت بىپايان و علم و حكمت نا محدود خدا در برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص: 540
همين كره خاكى آنقدر فراوان است كه عمر هيچ انسانى براى شناخت همه آنها كافى نيست.
بد نيست در اينجا به گوشهاى از سخنان يكى از دانشمندان معروف جهان كه در اين زمينه مطالعات زيادى دارد گوش فرا دهيم.
كرسى موريسين مىگويد: «در تنظيم عوامل طبيعى منتهاى دقت و ريزه كارى به كار رفته است، مثلا اگر قشر خارجى كره زمين ده پا ضخيمتر از آنچه هست مىبود اكسيژن- يعنى ماده اصلى حيات- وجود پيدا نمىكرد، يا هر گاه عمق درياها چند پا بيشتر از عمق فعلى بود آن وقت كليه اكسيژن و كربن زمين جذب مىشد و ديگر امكان هيچ گونه زندگى نباتى و يا حيوانى در سطح خاك باقى نمىماند».
و در جاى ديگر مىگويد: «تنها بيست و يك در صد از هواى اطراف زمين اكسيژن است ... اگر مقدار اكسيژن موجود در هوا به جاى بيست و يك در صد پنجاه در صد بود تمام مواد سوختنى اين عالم محترق مىشد، و اگر جرقهاى به درختى در جنگلى مىرسيد، تمام جنگل بطور كامل مىسوخت»!
سوره ذاريات (آيه 21)- در اين آيه مىافزايد: «و در وجود خود شما» نيز آياتى است (وَ فِي أَنْفُسِكُمْ).
«آيا (چشم باز نمىكنيد و اين همه آيات و نشانهاى آشكار حق را) نمىبينيد»؟! (أَ فَلا تُبْصِرُونَ).
بدون شك انسان اعجوبه عالم هستى است و آنچه در عالم كبير است در اين عالم صغير نيز وجود دارد، بلكه عجايبى در آن است كه در هيچ جاى جهان نيست.
دستگاههائى كه در بدن انسان است مانند قلب و كليه و ريه و مخصوصا دهها هزار كيلو متر! رگهاى درشت و باريك و حتى مويرگهائى كه با چشم ديده نمىشود، و مسؤول آبرسانى و تغذيه و تهويه «ده ميليون ميليارد» سلول تن انسان هستند، و حواس مختلفى مانند بينائى و شنوائى و حواس ديگر هر كدام آيتى عظيم از آيات اوست. برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص: 541
و از همه مهمتر معماى «حيات» كه اسرار آن همچنان ناشناخته مانده، و ساختمان روح و عقل انسان است كه عقول همه انسانها از درك آن عاجز است.
و لذا پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله فرمود: «كسى كه خويش را بشناسد خداى خويش را شناخته است».
سوره صافات(آيه 180)- سپس سوره با سه جمله پر معنى در باره «خداوند» و «پيامبران» و «جهانيان» پايان مىيابد.
مىفرمايد: «منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان [مشركان و جاهلان] توصيف مىكنند» (سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ).
گاه فرشتگان را دختران او مىنامند، گاه در ميان او و جن نسبتى قائل مىشوند، و گاه موجودات بىارزشى همچون قطعات سنگ و چوب را همرديف او قرار مىدهند.
سوره يس (آيه 33)- اين هم نشانههاى ديگر: از آنجا كه بحث در آيات گذشته پيرامون مبارزه فرستادگان پروردگار با شرك و بت پرستى بود، همچنين در آيه قبل اشارهاى به مسأله معاد شده بود در اينجا نشانههايى از توحيد و معاد را توأما بيان مىكند تا وسيلهاى باشد براى بيدارى منكران و ايمان به مبدأ و معاد.
نخست از احياى زمينهاى مرده و بركاتى كه از آن عائد انسانها مىشود بحث كرده، مىفرمايد: «زمينهاى مرده براى آنها نشانه آشكارى است (از مبدأ و معاد) ما آن را زنده كرديم، و دانههايى از آن خارج ساختيم و آنها از آن تغذيه مىكنند» (وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ).
مسأله حيات و زندگى از مهمترين دلائل توحيد است و با تمام پيشرفتهاى علمى هنوز كسى به درستى نمىداند تحت تأثير چه عواملى در روز نخست زيده تفسير نمونه، ج4، ص: 93
موجودات بىجان تبديل به سلولهاى زنده شده است؟
سوره (آيه 34)- اين آيه توضيح و تشريحى بر آيه قبل است و چگونگى حيات زمينهاى مرده را بيان مىكند، مىفرمايد: «و ما در آن باغهايى از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمههايى از آن جارى ساختيم» (وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ).
در آيه قبل سخن از دانههاى غذايى در ميان بود، اما در اينجا از ميوههاى نيرو بخش و مغذى سخن مىگويد كه دو نمونه بارز و كامل آنها «خرما» و «انگور» است كه هر يك غذايى كامل محسوب مىشود.
سوره (آيه 35)- اين آيه هدف آفرينش اين درختان پر بار را چنين بيان مىكند:
«غرض اين است كه از ميوه آن بخورند، در حالى كه دست آنها در ساختمان آن كمترين دخالتى نداشته، آيا شكر خدا را به جا نمىآورند»! (لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ).
آرى! ميوههايى كه به صورت غذاى كامل بر شاخسار درختان ظاهر مىشود بىآنكه كمترين نيازى به پختن و يا تغييرات ديگر داشته باشد به مجرد چيدن از درخت قابل استفاده است، و اين نهايت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان مىدهد.
هدف آن است كه حس حق شناسى و شكر گزارى انسانها را تحريك كند تا از طريق شكر گزارى قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، كه شكر منعم نخستين گام معرفت كردگار است.
سوره (آيه 36)- اين آيه سخن از تسبيح و تنزيه پروردگار مىگويد، خط بطلان بر شرك مشركان كه در آيات گذشته از آن سخن بود مىكشد، و راه توحيد و يكتا پرستى را به همگان نشان مىدهد، مىفرمايد: «منزه است كسى كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين مىروياند، و از خود آنان، و از آنچه نمىدانند»! (سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ).
بديهى است خداوند نياز به اين ندارد كه خويشتن را تسبيح و تنزيه كند، اين تعليمى است براى بندگان و دستور العملى است براى پيمودن خط تكامل. برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص: 94
اين آيه يكى ديگر از آياتى است كه محدود بودن علم انسان را بيان مىكند و نشان مىدهد كه در اين جهان حقايق بسيارى است- از جمله «زوجيّت» در موجودات جهان- كه از علم و دانش ما پوشيده است.
سوره (آيه 37)- هر يك از خورشيد و ماه آيتى هستند: در اينجا بخش ديگرى از نشانههاى عظمت خدا را در جهان هستى بيان مىكند.
نخست مىفرمايد: «شب براى آنها آيه و نشانهاى است» از عظمت خدا (وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ).
در حالى كه نور آفتاب همه جا را فراگرفته و سپاه ظلمت به عقب رانده شده «ما نور آفتاب و روز را از آن بر مىداريم، ناگهان تاريكى همه آنها را فرا مىگيرد» (نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ).
دقت در اين تعبير اين نكته را بازگو مىكند كه طبيعت اصلى كره زمين تاريكى است، نور و روشنايى صفتى است عارضى كه از منبع ديگرى به او داده مىشود، همچون لباس كه بر تن كسى بپوشانند كه هرگاه آن لباس را بيرون آورد رنگ طبيعى تن آشكار مىشود!
سوره (آيه 38)- سومين نشانهاى كه بعد از آيت شب به آن اشاره شده آيت نور و روشنايى و آفتاب است، مىگويد: «و خورشيد نيز (براى آنها آيتى است) كه پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است»! (وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها).
اين آيه به وضوح حركت خورشيد را بطور مستمر بيان مىكند، اما در اين كه منظور از اين حركت چيست. جديدترين تفسير همان است كه اخيرا دانشمندان كشف كردهاند و آن حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسى در وسط كهكشان ما به سوى يك سمت معين و ستاره دور دستى كه آن را ستاره «وگا» ناميدهاند مىباشد.
به هر حال حركت دادن خورشيد اين كره بسيار عظيمى كه يك ميليون و دويست هزار مرتبه از كره زمين بزرگتر است آن هم با حركت حساب شده در اين برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص: 95
فضاى بيكران از هيچ كس ميسر نيست جز از خداوندى كه قدرتش فوق همه قدرتها و علم و دانشش بىانتهاست.
و به همين جهت در پايان آيه مىفرمايد: «اين تقدير خداوند قادر و داناست» (ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ).
در تعبيرات اين آيه اشارهاى است پر معنى به نظام سال شمسى كه از حركت خورشيد در برجها حاصل مىگردد و به زندگى بشر نظم و برنامه مىدهد.
سوره (آيه 39)- لذا در اين آيه براى تكميل اين بحث از حركت ماه و منازل آن كه نظام بخش ايام ماه است، سخن مىگويد، و مىفرمايد: «و ما براى ماه منزلهايى قرار داديم، و به هنگامى كه اين منزلها را طى كرد سر انجام به صورت شاخه كهنه قوسى شكل و زرد رنگ خرما در مىآيد»! (وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ).
منظور از «منازل» همان منزلگاههاى دويست و هشتگانهاى است كه ماه قبل از «محاق» و تاريكى مطلق طى مىكند.
اين نظام عجيب به زندگى انسانها نظم مىبخشد، و يك تقويم طبيعى آسمانى است كه با سواد و بىسواد توانايى خواندن آن را دارد.
تفسير آيات درس سوم
سوره اسراء (آيه 18)- خطوط زندگى طالبان دنيا و آخرت: از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از مخالفت گردنكشان در برابر اوامر الهى و سپس هلاكت آنها بود در اينجا به علت واقعى اين تمرّد و عصيان كه همان حب دنياست اشاره كرده، مىگويد:
«كسانى كه تنها هدفشان همين زندگى زود گذر دنياى مادى باشد، ما آن مقدار را كه بخواهيم به هر كس صلاح بدانيم در همين زندگى زود گذر مىدهيم سپس جهنّم را براى او قرار خواهيم داد كه در آتش سوزانش مىسوزد در حالى كه مورد سرزنش و دورى از رحمت خداست» (مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً).
قابل توجه اينكه نمىگويد هر كس به دنبال دنيا برود، به هرچه بخواهد مىرسد، بلكه دو قيد براى آن قائل مىشود، اول اين كه تنها بخشى از آنچه را مىخواهد به آن مىرسد، همان مقدارى كه ما بخواهيم «ما نَشاءُ».
ديگر اين كه: همه افراد به همين مقدار نيز نمىرسند، بلكه تنها گروهى از آنها به بخشى از متاع دنيا خواهند رسيد، آنها كه ما بخواهيم «لِمَنْ نُرِيدُ».
قابل توجه اين كه كيفر اين گروه، ضمن اين كه آتش جهنم شمرده شده است، با دو تعبير «مَذْمُوماً» و «مَدْحُوراً» تأكيد گرديده، كه اولى به معنى مورد سرزنش و نكوهش قرار گرفتن و دومى به معنى دور ماندن از رحمت خداست.
كيفر روحانى آنها، چرا كه معاد هم جسمانى است و هم روحانى و كيفر و پاداش آن نيز در هر دو جنبه است.
برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 627
سوره اسراء (آيه 19)- سپس به شرح حال گروه دوم مىپردازد، با قرينه مقابله، آنچنانكه روش قرآن است، مطلب آشكارتر شود، مىفرمايد: «اما كسى كه آخرت را بطلبد و سعى و كوشش خود را در اين راه به كار بندد، در حالى كه ايمان داشته باشد، اين سعى و تلاش او مورد قبول الهى خواهد بود» (وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً).
بنابراين براى رسيدن به سعادت جاويدان سه امر اساسى شرط است:
1- اراده انسان آن هم ارادهاى كه تعلق به حيات ابدى گيرد، و به لذات زود گذر و نعمتهاى ناپايدار و هدفهاى صرفا مادى تعلق نگيرد.
2- اين اراده به صورت ضعيف و ناتوان در محيط فكر و انديشه و روح نباشد بلكه تمام ذرات وجود انسان را به حركت وادارد و آخرين سعى و تلاش خود را در اين راه به كار بندد.
3- همه اينها توأم با «ايمان» باشد، ايمانى ثابت و استوار، چرا كه تصميم و تلاش هنگامى به ثمر مىرسد كه از انگيزه صحيحى، سر چشمه گيرد و آن انگيزه چيزى جز ايمان به خدا نمىتواند باشد.
سوره بقره آيه 200-
تفسير:
اين آيه همچنان ادامه بحثهاى مربوط به حجّ است نخست مىگويد:
«هنگامى كه مناسك (حجّ) خود را انجام داديد ذكر خدا گوييد همان گونه كه پدران و نياكانتان را ياد مىكرديد بلكه از آن بيشتر و برتر» (فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً).
منظور از اين تعبير اين نيست كه هم نياكانتان را ذكر كنيد و هم خدا را، بلكه اشارهاى است به اين واقعيت كه اگر آنها بخاطر پارهاى از مواهب لايق يادآورى هستند پس چرا به سراغ خدا نمىرويد كه تمام عالم هستى و تمام نعمتهاى جهان از ناحيه اوست صاحب صفات جلال و جمال و ولى نعمت همگان است. برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 184
در اينجا مردم را به دو گروه تقسيم مىكند مىفرمايد: «گروهى از مردم مىگويند خداوندا! در دنيا به ما نيكى عطا فرما ولى در آخرت بهرهاى ندارند» (فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ).
سوره بقره(آيه 201)- «و گروهى مىگويند پروردگارا! به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيكى مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگاهدار» (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ).
در حقيقت اين قسمت از آيات اشاره به خواستههاى مردم و اهداف آنها در اين عبادت بزرگ است، زيرا گروهى هم مواهب مادى دنيا را مىخواهند و هم مواهب معنوى را بلكه زندگى دنيا را نيز به عنوان مقدمه تكامل معنوى مىطلبند! در اين كه منظور از «حَسَنَةً» در آيه چيست؟ در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه خدا به او قلبى شاكر و زبان مشغول به ذكر حق، و همسرى با ايمان كه او را در امور دنيا و آخرت يارى كند ببخشد، نيكى دنيا و آخرت را به او داده و از عذاب آتش باز داشته شده».
البته «حسنه» به معنى هر گونه خير و خوبى است و مفهوم وسيع و گستردهاى دارد كه تمام مواهب مادى و معنوى را شامل مىشود، بنابراين آنچه در روايت فوق آمده بيان مصداق روشن آن است.
سوره بقره(آيه 202)- در اين آيه اشاره به گروه دوم كرده (همان گروهى كه حسنه دنيا و آخرت را از خدا مىطلبند) مىفرمايد: «آنها نصيب و بهرهاى از كسب خود دارند و خداوند سريع الحساب است» (أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ).
در حقيقت اين آيه نقطه مقابل جملهاى است كه در آيات قبل در باره گروه اول آمد كه مىفرمايد: «آنها نصيبى در آخرت ندارند».
سوره قصص (آيه 60)- اين آيه پاسخ سومى است براى گفتار بهانهجويانى كه مىگفتند:
اگر ايمان بياوريم عرب بر ما هجوم مىكند و زندگانى ما را به هم مىريزد.
قرآن مىگويد: آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است» وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها.
«ولى آنچه نزد خداست (از نعمتهاى بىپايان جهان ديگر، و مواهب معنويش در اين دنيا) بهتر و پايدارتر است» وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى.
چرا كه تمام نعمتهاى مادى دنيا داراى عوارض ناگوار و مشكلات گوناگونى است و هيچ نعمت مادى خالص از ضرر و خطر يافت نمىشود.
بهعلاوه نعمتهايى كه در نزد خود است به خاطر جاودانگى آنها و زود گذر بودن مواهب اين دنيا قابل مقايسه با متاع دنيا نيست، بنابراين هم بهتر و هم پايدارتر است. برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 472
به اين ترتيب در يك مقايسه ساده هر انسان عاقلى مىفهمد كه نبايد آن را فداى اين كرد، لذا در پايان آيه مىفرمايد: «آيا انديشه نمىكنيد»؟! (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
سوره انسان(آيه 3)- و از آنجا كه تكليف و آزمايش انسان علاوه بر مسأله آگاهى و ابزار شناخت نياز به دو عامل ديگر يعنى «هدايت» و «اختيار» دارد- اين آيه به آن اشاره كرده، مىفرمايد: «ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس» (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا).
«هدايت» در اينجا معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم هدايت «تكوينى» را شامل مىشود و هم هدايت «فطرى» و هم «تشريعى» را هر چند سوق آيه بيشتر روى هدايت تشريعى است.
مد ثر (آيه 38)- شما چرا اهل دوزخ شديد؟ در ادامه بحثى كه در باره دوزخ و دوزخيان در آيات قبل آمد، در اينجا مىافزايد: «هر كس در گرو اعمال خويش است» (كل نفس بما كسبت رهينة).
گوئى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تكاليف اوست، هنگامى كه آن را انجام مىدهد آزاد مىگردد و گر نه در قيد اسارت باقى خواهد ماند.
تفسير آيات درس دوم
(آيه 74)- از آنجا كه اين سوره جنبه مبارزه با شرك و بتپرستى دارد، در اينجا به گوشهاى از سرگذشت ابراهيم، قهرمان بتشكن اشاره كرده، مىگويد:
ابراهيم پدر (عموى) خود را مورد سرزنش قرار داد و به او چنين «گفت: آيا اين بتهاى بىارزش و موجودات بىجان را خدايان خود انتخاب كردهاى»؟! (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً).
«بدون شك من، تو و جمعيت پيروان و هم مسلكان تو را در گمراهى آشكارى مىبينم» (إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ).
چه گمراهى از اين آشكارتر كه انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بىجان و بىشعورى را پناهگاه خود بپندارد و حل مشكلات خود را از آنها بخواهد.
برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 614
جمعى از مفسران سنّى، آزر را پدر واقعى ابراهيم مىدانند، در حالى كه تمام مفسران و دانشمندان شيعه معتقدند آزر پدر ابراهيم نبود، بعضى او را پدر مادر و بسيارى او را عموى ابراهيم دانستهاند.
(آيه 75)- دلايل توحيد در آسمانها! در تعقيب نكوهشى كه ابراهيم از بتها داشت، قرآن به مبارزات منطقى ابراهيم با گروههاى مختلف بتپرستان اشاره مىكند نخست مىگويد: «همانطور كه ابراهيم را از زيانهاى بتپرستى آگاه ساختيم همچنين مالكيت مطلقه و تسلط پروردگار را بر تمام آسمان و زمين به او نشان داديم» (وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و در پايان آيه مىفرمايد: «و هدف ما اين بود كه ابراهيم اهل يقين گردد» (وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ).
شك نيست كه ابراهيم يقين استدلالى و فطرى به يگانگى خدا داشت، اما با مطالعه در اسرار آفرينش اين يقين به سر حد كمال رسيد.
(آيه 76)- از اين به بعد موضوع فوق را بطور مشروح بيان كرده و استدلال ابراهيم را از افول و غروب ستاره و خورشيد بر عدم الوهيت آنها روشن مىسازد.
مىگويد: «هنگامى كه پرده تاريك شب جهان را در زير پوشش خود قرار داد ستارهاى در برابر ديدگان او خودنمايى كرد، ابراهيم صدا زد اين خداى من است! اما به هنگامى كه غروب كرد با قاطعيت تمام گفت: من هيچ گاه غروب كنندگان را دوست نمىدارم» و آنها را شايسته عبوديت و ربوبيت نمىدانم (فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ).
(آيه 77)- بار ديگر چشم بر صفحه آسمان دوخت، اين بار قرص سيمگون ماه با فروغ و درخشش دلپذير خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود «هنگامى كه ابراهيم ماه را ديد، صدا زد اين است پروردگار من! اما سر انجام ماه به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد و چهره خود را در پرده افق فرو كشيد، ابراهيم جستجوگر گفت: اگر پروردگار من، مرا به سوى خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت» (فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ). برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 615
(آيه 78)- در اين هنگام شب به پايان رسيده بود و پردههاى تاريك خود را جمع كرده و از صحنه آسمان مىگريخت، خورشيد از افق مشرق سربرآورده و نور زيبا و لطيف خود را همچون يك پارچه زر بافت بر كوه و دشت و بيابان مىگسترد، «همين كه چشم حقيقتبين ابراهيم بر نور خيرهكننده آن افتاد صدا زد خداى من اين است؟! اين كه از همه بزرگتر و پرفروغتر است!، اما با غروب آفتاب و فرو رفتن قرص خورشيد (در دهان هيولاى شب، ابراهيم آخرين سخن خويش را ادا كرد و) گفت: اى جمعيت، من از همه اين معبودهاى ساختگى كه شريك خدا قرار دادهايد بيزارم» (فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ).
(آيه 79)- اكنون كه فهميدم در ماوراى اين مخلوقات متغير و محدود و اسير چنگال قوانين طبيعت، خدايى است قادر و حاكم بر نظام كائنات «من روى خود را به سوى كسى مىكنم كه آسمانها و زمين را آفريد و در اين عقيده خود كمترين شرك راه نمىدهم، من موحد خالصم و از مشركان نيستم» (إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ).
در اين كه چگونه ابراهيم موحد و يكتاپرست، به ستاره آسمان اشاره كرده و مىگويد: «هذا ربّى» (اين خداى من است) بايد بگوييم ابراهيم (ع) اين را به عنوان يك خبر قطعى نگفت، بلكه به عنوان يك فرض و احتمال براى تفكر و انديشيدن، اين سخن را بر زبان جارى كرد.
و يا مفهوم آن اين است كه «به اعتقاد شما اين خداى من است».
(آيه 80)- قرآن در باره ادامه گفتگوى ابراهيم با قوم و جمعيت بتپرست مىگويد: «قوم ابراهيم با او به گفتگو و محاجّه پرداختند» (وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ).
ابراهيم در پاسخ آنها گفت: «چرا در باره خداوند يگانه با من گفتگو و مخالفت مىكنيد، در حالى كه خداوند مرا در پرتو دلايل منطقى و روشن به راه توحيد هدايت كرده است»؟ (قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ) از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه جمعيت بتپرست قوم ابراهيم تلاش و كوشش داشتند كه به هر قيمتى كه ممكن است او را از عقيده خود بازدارند. برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 616
لذا او را تهديد به كيفر و خشم خدايان و بتها كردند، و او را از مخالفت آنان بيم دادند، زيرا در دنباله آيه از زبان ابراهيم چنين مىخوانيم: «من هرگز از بتهاى شما نمىترسم زيرا آنها قدرتى ندارند كه به كسى زيان برسانند مگر اين كه خدا چيزى را بخواهد» (وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً).
گويا ابراهيم با اين جمله مىخواهد يك پيشگيرى احتمالى كند و بگويد اگر در گيرودار اين مبارزهها فرضا حادثهاى هم براى من پيش بيايد هيچ گونه ارتباطى به بتها ندارد، بلكه مربوط به خواست پروردگار است.
سپس مىگويد: «علم و دانش پروردگار من آن چنان گسترده و وسيع است كه همه چيز را دربرمىگيرد» (وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً).
و سر انجام براى تحريك فكر و انديشه، آنان را مخاطب ساخته مىگويد: «آيا با اين همه باز متذكر و بيدار نمىشويد»؟ (أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ).
تفسير آيات درس اول
سوره ماﺋده (آيه 15)- در تعقيب آياتى كه در باره يهود و نصارى و پيمان شكنيهاى آنها بحث مىكرد، اين آيه اهل كتاب را بطور كلى مخاطب قرار داده و از آنها دعوت به سوى اسلام كرده، نخست مىگويد: «اى اهل كتاب فرستاده ما به سوى شما آمد، تا بسيارى از حقايق كتب آسمانى را كه شما كتمان كرده بوديد آشكار سازد، و در عين حال از بسيارى از آنها (كه نيازى به ذكر نبوده و مربوط به دورانهاى گذشته است) صرف نظر مىكند» (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ).
سپس اشاره به اهميت و عظمت قرآن مجيد و اثرات عميق آن در هدايت و تربيت بشر كرده مىگويد: «از طرف خداوند نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد» (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ).
سوره ماﺋده (آيه 16)- «همان نورى كه خداوند بوسيله آن كسانى را كه در پى كسب خشنودى او باشند به طرق سلامت هدايت مىكند» (يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ).
و علاوه بر اين «آنها را از انواع ظلمتها و تاريكيها (ظلمت شرك، ظلمت جهل، ظلمت پراكندگى و نفاق و ...) به سوى نور توحيد، علم و اتحاد رهبرى مىكند» (وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ).
و از همه گذشته «آنها را به جاده مستقيم كه هيچ گونه كجى در آن از نظر اعتقاد و برنامه عملى نيست هدايت مىنمايد» (وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
سوره آل عمران (آيه 138)- در اين آيه مىگويد: «آنچه در آيات فوق گفته شد بيانيه روشنى است براى همه انسانها و وسيله هدايت و اندرزى است براى همه پرهيزكاران» (هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ).
يعنى در عين اين كه اين بيانات جنبه همگانى و مردمى دارد تنها پرهيزكاران و افراد با هدف از آن الهام مىگيرند و هدايت مىشوند.
سوره نحل (آيه 89)- سپس به دنبال سخنى كه از وجود «گواه» در هر امتى در چند آيه قبل به ميان آمد مجددا به سراغ آن بحث با توضيح بيشترى مىرود، مىگويد: «و به خاطر بياوريد آن روز را كه ما از ميان هر امتى گواهى از خود آنها بر آنها مبعوث مىكنيم» (وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ).
گرچه اين حكم عام شامل مسلمانان و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز مىشود، ولى براى تأكيد بيشتر خصوصا آن را مطرح كرده، مىفرمايد: «و ما تو را شاهد و گواه بر اين گروه مسلمانان قرار مىدهيم» (وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ).
و از آنجا كه قرار دادن شهيد و گواه فرع بر اين است كه قبلا برنامه كامل و جامعى در اختيار افراد قرار داده شده باشد، بطورى كه حجت بر همگى تمام شود، تا به دنبال آن، مسأله نظارت و مراقبت مفهوم صحيحى پيدا كند، لذا بلافاصله مىگويد: «و ما اين كتاب آسمانى (قرآن) را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است» (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ).
«و هم هدايت است و هم رحمت، و هم مايه بشارت براى همه مسلمانان جهان» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ).
سوره نحل (آيه 44)- در اين آيه مىگويد: اگر شما آگاه نيستيد از آنها بپرسيد كه: «از دلائل روشن و كتب» پيامبران پيشين آگاهند! (بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ).
به اين ترتيب «مسأله تخصص» نه تنها در زمينه مسائل اسلامى و دينى از سوى قرآن به رسميت شناخته شده، بلكه در همه زمينهها مورد قبول و تأكيد است، و روى اين حساب بر همه مسلمانان لازم است كه در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر درستكار مورد اطمينان، در همه زمينهها داشته باشند كه اگر كسانى مسائلى را نمىدانند به آنها مراجعه كنند.
سپس روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى» (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ).
«و تا اين كه آنها (در اين آيات، و وظائفى كه در برابر آن دارند) بينديشند» (وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).
در واقع دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولى چيز نوظهور و بىسابقهاى نيست همان گونه كه بر رسولان پيشين، كتب آسمانى نازل كرديم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا و خلق و خويشتن آشنا سازند بر تو نيز اين قرآن را نازل كرديم، تا به تبيين مفاهيم و تعاليم آن بپردازى و انديشه انسانها را بيدار سازى. برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 571
سوره ص (آيه 29)- در اين آيه به مطلبى اشاره مىكند كه در حقيقت تأمين كننده هدف آفرينش است، مىفرمايد: «اين كتابى پر بركت است كه بر تو نازل كردهايم، تا در آيات آن تدبر كنند، و خردمندان متذكر شوند» (كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ).
تعليماتش جاويدان، و دستوراتش عميق و ريشهدار، و برنامههايش حياتبخش و راهبر انسان در طريق هدف آفرينش است.
هدف از نزول اين كتاب بزرگ اين نبوده كه تنها به تلاوت و لقلقه زبان قناعت كنند بلكه هدف اين بوده كه آياتش سر چشمه فكر و انديشه، و مايه بيدارى وجدانها گردد و آن نيز به نوبه خود حركتى در مسير عمل بيافريند.
سوره انعام (آيه 19)- بالاترين شاهد! عدهاى از مشركان مكّه نزد پيامبر آمدند و گفتند: تو چگونه پيامبرى هستى كه احدى را با تو موافق نمىبينيم حتى از يهود و نصارى در باره تو تحقيق كرديم آنها نيز گواهى و شهادتى به حقانيت تو بر اساس محتويات تورات و انجيل ندادند، لااقل كسى را به ما نشان ده كه گواه بر رسالت تو باشد.
در مقابل اين مخالفان لجوج كه چشم بر هم نهاده، و اين همه نشانههاى حقانيت دعوت او را ناديده گرفته بودند و باز هم مطالبه گواه و شاهد مىكردند برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 582
خداوند به پيامبر دستور مىدهد «بگو: به عقيده شما بالاترين شهادت، شهادت كيست»؟ (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً).
غير از اين است كه بالاترين شهادت، شهادت پروردگار است؟ «بگو:
خداوند بزرگ گواه ميان من و شما است» (قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ).
و بهترين دليل آن اين است كه: «اين قرآن بر من وحى شده است» (وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ).
قرآنى كه ممكن نيست ساخته فكر بشرى آن هم در آن عصر و زمان و در آن محيط و مكان بوده باشد قرآنى كه محتواى انواع شواهد اعجاز مىباشد.
سپس به هدف نزول قرآن پرداخته و مىگويد: «اين قرآن به اين جهت بر من نازل شده است كه شما و تمام كسانى را كه سخنان من در طول تاريخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها مىرسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناك اين مخالفت توجه دهم» (لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ).
سپس به دنبال اين سخن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه از آنها سؤال كند «آيا به راستى شما گواهى مىدهيد كه خدايان ديگرى با خداست»؟ (أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى). بعد مىگويد: «با صراحت به آنها بگو: من هرگز چنين گواهى نمىدهم، بگو: اوست خداوند يگانه و من از آنچه شما براى او شريك قرار دادهايد بيزارم» (قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ).
سوره بقره (آيه 151)- برنامههاى رسول اللّه! خداوند در آخرين جمله از آيه قبل يكى از دلايل تغيير قبله را تكميل نعمت خود بر مردم و هدايت آنان بيان كرد، در اين آيه با ذكر كلمه «كما» اشاره به اين حقيقت مىكند كه تغيير قبله تنها نعمت خدا بر شما نبود، بلكه نعمتهاى فراوان ديگرى به شما داده است «همان گونه كه رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم» (كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ). برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 136
او از نوع بشر است و تنها بشر مىتواند مربى و رهبر و سرمشق انسانها گردد و از دردها و نيازها و مسائل او آگاه باشد كه اين خود نعمت بزرگى است.
بعد از ذكر اين نعمت به چهار نعمت ديگر كه از بركت اين پيامبر، عايد مسلمين شد اشاره مىكند:
1- «آيات ما را بر شما مىخواند» (يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا).
2- «و شما را پرورش مىدهد» و بر كمالات معنوى و مادى شما مىافزايد. (وَ يُزَكِّيكُمْ).
3- «و كتاب و حكمت به شما مىآموزد» (وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ).
گر چه «تعليم» بطور طبيعى مقدم بر «تربيت» است، اما قرآن مجيد براى اثبات اين حقيقت كه هدف نهايى «تربيت» است غالبا آن را مقدم بر تعليم آورده است.
4- «و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد» (وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ).